به نام خدا
از یک منظر دو شیوهی متفاوت برای تحلیل یک پدیده اعم از آن که پدیده اجتماعی باشد یا سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی تجربی وجود دارد. در اولین شیوه، با در اختیار گرفتن نظریهای، به سراغ پدیده میرویم و سعی میکنیم پدیده را با کمک نظریه، قالب بندی نموده و در صورت تایید دقت قالب بندی، پدیده را با کمک نظریه تبیین مینماییم. در این شیوه میتوان با کمک نظریهی مرتبط با پدیده، آیندهی پدیده را پیش بینی نمود و حتی برای آن پدیده، غایتی مخصوص قائل شد. و این شیوهی تحلیل قانون جهان شمول «رفتار مشابه پدیده های مشابه در شرایط مشابه “ را پیش فرض صحت خود قرار میدهد. این قانون بنیان فلسفی تمامی تحقیقات علمی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی از این دست میباشد. اما در شیوهی دیگر، ما از قانونی دیگر مدد میگیریم و با تاکید بر آن که ”هر پدیده ای یکتاست“ بدون نظریه پردازی خاصی به سراغ خود پدیده می رویم و سعی میکنیم تا پدیده را در تمامیت تفاوت و تشابهش با موارد قبلی، ببینیم. در این شیوه به جای تاکید بر سیر مشابه امور، بر تفاوتهای خاص امور انگشت میگذاریم. پدیده را به جای ساده کردن، یا همان قالب بندی کردن، در کلیت پیچیده اش مینگریم و در نهایت، تنها به توصیف آن پدیده اکتفا میکنیم. در این شیوه، پدیده، غایتش را تنها پس از اتمام خودش باز مییابد و هیچ غایت محتوم و از پیش تعیین شدهای برای خود نمیابد. پس در شیوهی اول، این نظریه است که به پدیده تحمیل میشود و آینده اش را پیش بینی میکند اما در شیوه ی دوم، این پدیده است که با تمام زوایای آشکار و پنهانش، خودش را تنها و تنها در خودش رقم میزند. این که تحلیلگر کدامیک از شیوههای بالا را برای تحلیل پدیدهی مورد نظر انتخاب کند، نتایج تحلیلش متفاوت خواهد بود. اما شاید یک نکته مسلم باشد که تمام تحلیلگرانی که به جنبش سبز پرداختهاند، چه موافق و چه مخالف، همواره از شیوهی اول استفاده کردهاند، مثلاً برایشان شباهت تاریخی قائل شده اند، یا به جای آنکه برایش امیدی قائل شوند، آیندهی محتومی را برای آن پیش بینی کردند، یا در کل از آن ناامید شدند یا به آن امیدهای رویایی بستند. تمام این نتایج ریز و درشت، چه از نظر موافقت با جنبش، چه از نظر مخالفت با آن، همگی زاییدهی شیوهی تحلیل اول میباشند. نگارنده قصد ندارد در مورد آفات و مزایای این شیوهی تحلیل سخن براند و تنها قصد بر آن بود که با توضیح مختصر تفاوت در شیوهی تحلیل، به تحلیل جنبش سبز بر مبنای شیوه ی دوم بپردازد. پس دیگر نمیپرسیم جنبش سبز چیست؟ بلکه تصدیق میکنیم جنبش سبز هست. نمیگوییم آخر و عاقبتش به اینجا و آنجا میرسد میگوییم هنوز که نرسیده است. نمیگوییم جنبش سبز به هیچ کجا نمی رسد! می گوییم هنوز که هست و انشاالله می رسد. از آیندهاش هم اگر پرسند باید گفت با خداست.
چند شب پیش دوستی بر ما تکلیف کرد که در تحلیل جنبش سبز، قلم بر حسب وظیفه زنیم و به توضیح عقلانی جنبش بنشینیم، امشب که افکارم را مرتب کردم، دیدم هنوز جنبش میجنبد و هر روز جنبهای دگر از خود را نشان میدهد. پس هنوز نمیتوان از آن نوشت، چرا که هنوز میجنبد وکاش هرگز نتوان از آن نوشت. کاش همیشه در ما پیچد، همیشه خودش را تکرار کند و دورش به تسلسل رسد. کاش عاشقانه شود. دیگر همه دانند که عاشقانهها به دفترها نمیآیند، که در دلها بیقراری میکنند.
شبهای بلند پاییز امسال به عکس هر سال امید را در خود میپروراند. گویی برگها نمیخواهند زرد شوند. مزرعه ها هنوز سبز مانده است….
راستی اگر تاریخ بدانی ، در این روزها کاروانی که مدینه را به سوی جهان ترک کرده است، به مکه می رسد و در انتظار حج است. دست روزگار، شوق کعبه خواهی آنان را به سوی کربلا رهنمون کرد….
تا حسین چیزی نمانده است…
جنبش هنوز می جنبد…
علم ها هنوز پایدارند…
وقت تحلیل نرسیده است…
علم برگیر…
مواظب باشید که این حرفها براتون عادت نشه
یادم رفت بگم ، اصلاح طلب اسم سنگینیه ، مسئولیت داره،شاید برای سر در ها و علم ها مناسب نباشه
اختیارست، اختیارست ای صنم
به شخصه منم معتقدم نباید درصدد همسانسازی پدیده های مختلف و به یک چشم دیدنشان برآمد که این امر ساده انگاری و سهل طلبی است ولی این امر، لزوم تجزیه و تحلیل و سخن گفتن از آن پدیده را نفی نمی کند بلکه نویسنده را وادار به تکاپو و تلاشی مضاعف جهت پیدا کردن ویژگی های اصیل آن پدیده می کند که البته دلیل بر انطباق و مقایسه نعل به نعل هم وجود ندارد بلکه صرف توصیف (به قول خودت) و بیان ویژگی ها می تواند منجر به افتادن نور بر وجوه گوناگون پدیده و چه بسا کشف وجوه پنهان مانده اش نیز شود. بخصوص جنبش سبز که در زمینه معرفی ریشه ای و دقیق خود تا نقطه مطلوب راه زیادی دارد و مسلما اگر این امر درست انجام شود (به دور از سعی در قرار دادن این جنبش در قالبهای از پیش متعین) در حرکت تکاملی و رو به جلوی جنبش نقش موثری خواهد داشت.
یه سوال گذاشتم تو وبلاگم اگر میشه شما هم بیاید و به سوالم جواب بدید منتظرم.
…
بی خیال زندان وبازداشتگاه و تعلیق ، تو حتی یک باتوم ساده هم نخورده ای
و حالا در حالیکه من و دوستانم عزادار و در بندیم هفته ات را جشن گرفته ای
مبارکت باشد برادر
…
سری به ما بزن